تولد بابایی
دیشب تولد بابایی بود، خیلی خوب و عالی برگزار شد، از صبح من و شما داشتیم کارها رو انجام میدادیم، تو کیک پختن که حسابی مهارت پیدا کردی و وقتی داشتم مایع کیک رو آماده میکردم یه دفعه ازم سوال کردی مامانی راستی تخم مرغ ریختی؟ منم گفتم آره گلم حواست نبود داشتی کارتون میدیدی، من ریختم و شما هم گفتید " آخه تو چه جور پیر زنی هستی، خوب میذاشتی منم بیام دیگه " بعد با هم ژله درست کردیم، ژله نگو باقلوا ( که شما اصلا از طعمش خوشتون نیومد) اینم عکس کیک تولد بابایی که خیلی با مزه شده بود اینم ژله هامون راستی چند ماهی میشه که هر وقت از جلوی یه کفش فروشی بچه گونه رد میشیم همش میگی برای من کفش تق تقی بگیر، مامانی تو رو خدا، ولی از اونج...
نویسنده :
الهام
16:19